معنی سوغات قم

حل جدول

سوغات قم

سوهان


قم

مرکز استان قم


سوغات

رهاورد

ره آورد، ارمغان

نورهان

لغت نامه دهخدا

سوغات

سوغات. [س َ] (ترکی - مغولی، اِ) تحفه. هدیه. (از آنندراج). تحفه. هدیه. (مجموعه ٔ مترادفات ص 88). ره آورد. (فرهنگ رشیدی) (غیاث). ره آورد که دوستان برای دوستان آرند و مطلق ارمغان و بخشش را نیز گویند و این زبان خوارزمی است. (مننسکی ازتتمه ٔ برهان چ هند، یادداشت بخط مولف):
گر نسیم سحر از زلف تو بویی آرد
جان فشانیم بسوغات نسیم تو نه سیم.
سعدی (خواتیم).
بهتر از جان به بر ای خواجه متاعی به در دوست
که بسوغات نبرده ست کسی زیره بکرمان.
سنجر کاشی (از آنندراج).

فرهنگ معین

سوغات

هدیه، تحفه، ره آورد. [خوانش: (سَ یا سُ) [تر.] (اِ.)]

فارسی به عربی

سوغات

حاجه تذکاریه

فارسی به آلمانی

سوغات

Andenken (n), Reiseandenken (n)

فرهنگ عمید

سوغات

هدیه‌ای که کسی از سفر برای دوستان و آشنایان خود بیاورد، راه‌آورد، ره‌آورد، ارمغان،

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

سوغات

ره آورد

مترادف و متضاد زبان فارسی

سوغات

ارمغان، تحفه، رهاورد، هدیه

فرهنگ فارسی هوشیار

سوغات

تحفه و هدیه، ره آورد، ارمغان، بخشش


قم

برخیز نادرست نویسی گم گوم گومس نام پارسی شهر ((قم)) تازیان این شهر را ((قنب)) نامیده اند چنان که مولانا جلال الدین محمدبلخی گفته است: ز چه سنی است مروی ز چه افضی است قنبی ‎ روفتن خانه را، خشک گردیدن، خشک گرداندن (فعل امر حاضر از مصدر قیام) برخیزخ: چه شبها نشستم درین فکر گم که دهشت گرفت آستینم که: قم خ (بوستان)

واژه پیشنهادی

سوغات

نورهان

معادل ابجد

سوغات قم

1607

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری